ترسیم وقایع و مصائب قتلگاه سیدالشهدا علیهالسلام
یک لشکر و یک جسم در خون آرمیده دارد نظاره خـواهـری قـامت خـمیده شمشیر و نیـزه گرد او گرم طـوافـند زینب نـظـاره میکـند با اشـک دیـده ناگاه مقـتـل همچنان دریای خون شد بر نیـزه شد یکـباره یک رأس بُـریده فـریـاد بر آمـد هـمـه تکـبـیر گـفـتـنـد دیدند همه رنگ از رخ زینب پـریده پـیـراهـنش را گرگهـا یـغـمـا نمـودند حالا پس از آن نـوبت خـاتـم رسـیـده گفتم بگویم بعد از این از حال زینب شد جاری از نوک قلم خون بر جریده نا گه قـلـم بگـشود لب را چنین گفت: شاعـر بـیا بـگـذر ز پـایـان قـصـیـده |